لب خوانی سکوت
درباره کتاب « بوطیقای سه گانی و مسائل آن »
از حرف های بالا که بگذریم چند نکته ی کلی را یادآور می شوم و بقیه را در وقتی مناسب منتشر خواهم کرد تا این عزیزان نپندارند که سه گانی به قول خودشان آینده شعر فارسی و شعر کوتاه است یا نیما هدفش کوتاه کردن شعر و رسیدن به شعری چون سه گانی بوده است یا شعرهای احمد شاملو کهنه شده است و ... و خزعبلاتی از این دست!
بنده با مطالعه دقیق این کتاب ها فقط می خواهم درباره کتاب « بوطیقای سه گانی و مسائل آن » چند نکته را طرح کنم و ابایی ندارم که توسط این دوستان مورد طعن و لعن قرار بگیرم. حرف هایی است که اگر هر کسی اندک بهره ای از هوش داشته باشد آنها را تصدیق می کند:
1- بیشتر کتاب به طعن و لعن دیگر اندیشان اختصاص یافته و همچنین ستایش سه گانی پردازان و جارو جنجال درباره ی اینکه سه گانی شعر امروز است و چه و چه یعنی ادبیات فارسی تا دروره ی سه گانی ( که البته مانند زایمان تاریخ دقیق هم دارد : 9 خرداد 1389!) هیچ بوده است !
2- معرفی به قول ایشان بوطیقای سه گانی در بیست سی صفحه صورت می پذیرفت و بقیه کتاب به نوعی سیاه کردن صفحات ، همراه با خودبزرگ بینی ها و طعن و لعن دیگران است.
3- گیرم که به قول این آقایان سه گانی ربطی به نوخسروانی و سه خشتی و... ندارد. نمونه های موفقتان کجاست ؟ آخر این هم شد کار که انواع و اقسام آمدن قافیه و یا بی قافیه گی را در سه سطر ملاک قرار بدهیم (یعنی بیش از 15 شکل ) و بعد برای هرکدامشان چند نمونه ی مصنوعی بسازیم و فقط به دلیل سه سطر بودن آنها را سه گانی بخوانیم !؟ اصلا چرا دوگانی و پنج گانی و... نداشته باشیم .
4- نمی دانم ایشان از کجا به این نتیجه رسیده اند که سه گانی ایرانی و روزآمد است و کوتاه و دارای ایجاز و همه ی ویژگی های یک شعر خوب را دارد و در مقابل عصر دو بیتی و رباعی و.. سرآمده است یا برای زبان فارسی کفایت نمی کنند . بهتر می دانم ایشان به آقای علی باباچاهی مراجعه کنند و ببیند که بابا چاهی با اینکه به قول خودش آوانگاردترین شاعر فارسی است رباعی هم سروده ( البته با تغییراتی در شکل نوشتن آن) و اگر بتواند هنوز هم می نویسد یا تغییرو تحول هایی که این قالب ها در دوره معاصر داشته اند را بد نیست نگاهی کنند و ببینند ایرج زبر دست و بیژن ارژن و شاعرانی از این دست چه کرده اند.
5- شعر شعر است چه در دو سطر چه در سه سطر و چه در ده سطر. این دیگر چه معرکه ای است که حتما باید شعری سه سطر داشته باشد یعنی به قول دوستان سه گانی باشد . بزرگترین درسی که نیما به ما یاد داد خط کشیدن بر این نگاه های تنگ و محدود و قالبی است. بنده اگر شاعر باشم شعری می سرایم در دو سطر یا سه سطر یا ده سطر یا با قافیه یا بی قافیه و... مهم این است که آنچه نوشته ام شعر باشد. در ضمن یادمان نرود که با آمدن نیما و شعر نیمایی و پس از آن شعر مخصوص شاملو ، هر آنچه در ظاهر قالب های شعری بوده است عملا تجربه شده است و ادعاهای تازه درباره ی این موضوع چیزی به جز استهزاء طرف مقابل در پی نخواهد داشت.
6- تناسب در شعر خیلی مهم است . شعر باید حتا در بی تناسبی خود نیز نوعی تناسب داشته باشد ( مانند آنچه در شعر احمد شاملو می بینیم ) علت اینکه خسروانی ، در دوره اسلامی و در زبان فارسی مورد استقبال قرار نگرفت و به فراموشی سپرده شد به نظر من این است که از این تناسب برخوردار نبود. اگر این گونه بود رباعی به وجود نمی آمد. اصلا خودتان می توانید این سه گانی های نود درصد ساختگی و غیر ساختگی را بخوانید. علت عدم موفقیت و کامیابی این نوع شعر در این است که تناسب ایجاد نمی کند و تناظر و تقابلی در شعر ایجاد نمی شود . اگر به رباعی مراجعه کنید می بینید که سه مصرع نخست مقدمه ای است برای مصرع چهارم که شعر به اصطلاح فرم می گیرد و بسته می شود اما در سه گانی مقدمه ساختگی یا ناقص است و دلیل آن هم این است که باید در سه سطر ( یعنی بدون تناسب ) فرم بگیرد و بسته شود.
7- تاریخ شعر فارسی از این موج ها یا به تعبیر من سراب ها و حباب ها و کف ها زیاد به خود دیده است . نمی شود به زور چیزی را ساخت همانطور که نمی شود به زور چیزی را خراب کرد یا نادیده گرفت . این گوی و این میدان ، چند سه گانی بسرایید که غیر از حلقه های دوستانه و نان قرض دادن های معمول ما ایرانی ها به یکدیگر ، دست کم دلی را هم تسخیر کند و ماندگار باشد.
علی شاملو
سهم من از همه دنیا
دلخوشی ها همه از تو
عاشقی سهم دل ما
سرنوشتی شاعرانه اس
عمری عاشق تو بودن
با تو و فکر و خیالت
دعوی شعر و سرودن
من کجای این شبم که
فاصلم زیاده تا تو
خورشیدو بیدار کردن
قسمتم نبوده با تو
.......
صفحه ی سفید کاغذ
سهم من از همه دنیا
دلخوشی ها همه از تو
عاشقی سهم دل ما
علی شاملو
استاد اشتباه می خواند یا ناصر خسرو اشتباه نوشته بود یا من توقع بی جا داشتم!
قدری دور از ادب است یا اندکی بی ادبی و یا شاید هم ربطی به ادب و ادبیات ندارد اگر کسی که در دانشگاه ، به اصطلاح استاد زبان و ادبیات فارسی است و عنوان دکتری ادبیات را یدک می کشد و ناصر خسرو درس می دهد ، قادر به خواندن شعر ناصر خسرو نباشد و بنده ی حقیر سراپا تقصیر که به جبر تقدیر مشغول نوشتن جزوه درسی از تقریرات ایشان بوده ام - حتی از خواندن شعر ناصر خسرو به صورت زبان چینی توسط حضرتشان- متوجه شده باشم که بیت فارسی ناصر خسرو چیست !
به هر حال موضوعی که منجر به انصراف من از ادامه تحصیل در دانشگاه شده بود به یکی از این سه موضوع ارتباط داشت : یا استاد اشتباه می خواند یا ناصر خسرو اشتباه نوشته بود یا من توقع بی جا داشتم!
هجرانی
بوی کدامین بهار است این ؟
پیراهن پرشکوفه کدامین باغ ؟
سین سرود کدامین سال؟
شاعری می گرید با من
عشق را
عاشقی می گرید با من
شعر را
سال کدامین هجرانی شمسی است ؟
کدامین سال شمسی هجرانی؟
۹ فروردین ۱۳۹۰
(علی شاملو)
یکی از دوستان لطف کرده اند و فرموده اند که در «پیج شعریه در اینستاگرم» رباعی بنده به نام آقای فاضل نظری نوشته شده است . ( منظور رباعی : بر مستی من حد سزاوار زدند) در پاسخ به این دوست عزیز و کسان دیگری که با این موارد برخورد می کنند چند نکته را یادآور می شوم:
1- شاعر خوب هرگز به فکر امضاء و نام خود در زیر شعرهایش نیست. بنده بدون ادعای شاعر بودن ، این خصیصه را دارم. مهم شعری است که باقی می ماند.
2- افرادی مثل فاضل نظری یا دیگرانی که از جانب او دست به چنین کاری می زنند در واقع هم وجهه ی خودشان را خراب می کنند و هم اینکه نشان می دهند که چهره شدن چه قدر برای آنها اهمیت دارد حتا با نقاب دیگران!
3- افراد زیادی ادعای سرودن این رباعی را دارند اما کافی است لا اقل به وجدان خود رجوع کنند و ببینند که آیا به راستی این رباعی را سروده اند یا اینکه کارشان دزدی است . به هر حال بنده معتقدم که دزدی ، دزدی است و در این میان فرقی بین آن دزد به اصطلاح اختلاس گر میلیاردی و این دزدان ناشی شعر دزد وجود ندارد.
4- ماه هیچ وقت پشت ابر پنهان نمی ماند و بالاخره حقیقت روشن می شود.
5-این دزدان ناشی به کاهدان زده اند و این رباعی خوشبختانه با نام اصلی سراینده اش ( یعنی بنده : علی شاملو) سالها قبل در مجله ای به چاپ رسیده است .
6- گذار زمان همه چیزی را معلوم می کند همانطور که گفتم هنرمند اصیل هرگز دربند نام خود نیست . به قول حافظ : گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن
چه می ماند که نام بی مقدار حقیر بماند و گاهی اصلا اینطور فکر می کنم که وقتی قرار است هیچ باقی نماند نام بی مقدار ما انسانها چه ارزشی دارد که عده ای اینگونه حتا شرافت انسانی خود را می فروشند و دزدی می کنند
با سپاس از همه دوستان
علی شاملو
جای دوری نبوده ام ، در همین نزدیکی ، همراه با کلمه ها .... در جایی که نمی دانم !
جای دوری نبوده ام ، در همین نزدیکی ، فقط کمی سکوت می خواهم و کمی تنهایی . تنهایی را دوست دارم. تنهایی غمگین است. کلمه دارد. کلمه ها را دوست دارد . با دهان آنها حرف می زند ؛ شعر می گوید و گاهی می خندد و گاهی می گرید مثل دیوانه ها !!
این روزها بیشتر به خودم شبیه هستم و می دانم فرصت کوتاهی دارم تا خوابی ابدی .شاید به همین دلیل است که این روزها « زندگی را دوست می دارم ، مرگ را دشمن »
و شاید برای همین است که این روزها در جای دیگری هستم و مدام می گویم :
«جای دوری نبوده ام ،در همین نزدیکی ، همراه با کلمه ها .... در جایی که نمی دانم !»
علی شاملو
تقدیم به استادانم : دکتر عمرانپور و دکتر صهبا
چه کوتاه لحظه ای بود
فاصله ی دیروز و
امروز
فاصله ی باور
و حسرت!
تقدیر :
چشم های فروبسته ی زمان
تفسیر:
جدال با گذاری بی امان
مجال بی بدیلی از مهربانی بود
دیروز
دریغ هماره ای از فاصله هاست
امروز
نه ، زمان
شوخی عقربه های ساعت است
که گاهی تند می گذرد
گاهی کند
تا آدمی پندارد
فرصتی
باقی است!
علی شاملو
آیا شاعر است یا از ما بهتران؟!
بر مستی من حد سزاوار زدند
با شک و یقین تهمت بسیار زدند
حلاج شدم ولی به کفرم سوگند
دلتنگ تو بودم که مرا دار زدند
علی شاملو